مادربزرگ
وقتی اومد
خسته بود
چار قدش و
دور سرش
بسته بود
صدای کفشش که اومد
دویدم
دور گُلای دامنش
پریدم
بوسه زدم روی لُپاش
تموم شدن خستگی هاش
از عمو بهروز تشکر می کنم وبلاک دخترموم آبدیت می کنه از طرف سارا هم تشکر می کنم سارا کوچوکوی مه دوستت امهستن سارا پیچ باباش
ممنون مامان خوب و مهربونم
قدرت خدا .سارا مو شاعرم هه