من و عموها و گیتار

دیشب رفتن خونه بابابزرگ دیدم عموها دارند گیتار می زنند،منم شروع کردم به رقصیدن،جای همه خالی خیلی خوش گذشت،مامان داشت برای عمه هما تعریف می کرد که من لباس هامو کثیف کردم و هر جی خوردم ریخته روی پیراهنم.

عمو مجید تولد تولد رو برام با گیتار زد بعد من رفتم دستام رو گذاشتم روی گیتار عمو،من خیلی صدای گیتارو دوست دارم.

این هم من و عکس هام


به به به عجب دندان منو ببین.هر کی گفت من دارم چی میگم؟



این هم من و مامان مهربونم.خیلی دوستش دارم.



این دو خوشکل خانما،دوستان من هستند.سمت چپی حدیث،سمت راستی فاطیما.همسایه های ما هستند.

همین جا از عمو مجید هم تشکر می کنم که بعد از غرغر کردن مسئول وبلاگم،چند تا عکس فرستاد.هوراااااااااااااا



دارم میرم مهدکودک

چند روزیه دارم میرم مهدکودک؛با همتون قهرم خیلی خیلی خیلی.

دوچرخه سواری

دیروز عصر با بابا هادی و سه چرخه مهربونم رفتیم گردش خیلی خوش گذشت،راستی منتظر عکس های جدید من باشید.

سال 1390 من یه سه چرخه خریدم

سلام دوستان گل منگولی من،امیدوارم سال 1390 سال خوشحالی و شادی و رقص باشه،راستی بچه ها من یه سه چرخه خریدم ولی نمی دونم چرا این آدم بزرگ ها اصرار دارند که این دو چرخه است در صورتی که من خودم می بینم سه چرخه است.

ما 13بدر رفتیم سیاهو بعدش رفتیم هماگ من خیلی بازی کردم روی دماغم هم زخمی شده،ولی نگران نباشید داره خوب میشه.