دیشب رفتن خونه بابابزرگ دیدم عموها دارند گیتار می زنند،منم شروع کردم به رقصیدن،جای همه خالی خیلی خوش گذشت،مامان داشت برای عمه هما تعریف می کرد که من لباس هامو کثیف کردم و هر جی خوردم ریخته روی پیراهنم.
عمو مجید تولد تولد رو برام با گیتار زد بعد من رفتم دستام رو گذاشتم روی گیتار عمو،من خیلی صدای گیتارو دوست دارم.
سلام سارا کوچولو.
امیدوارم همیشه در کنار خانواده شاد وسلامت باشی.
بله چمکی ولمین خوو
عمو بهدوز چرا وبلاگمو به روز نمیکنی؟؟؟؟؟
چشممممممممممممممممممممم